بسمۀ تعالی
**********
*******************
کلاونگا وطن باشی برایم****محلّ همّ و غم باشی برایم
توئی اوّل قدمگاهم به دنیا****تورامن دوست دارم تا به فردا
به فردائی که من رازنده بینی****تورا من،شکردارم،یاحبیبی
در آنجا پا نهادم اوّلین بار****و اعضایم به هر یک آمده کار
زَدم هردست وپائی را ازاوّل****و یا من گریه کردم، گه مبدّل
به خندیدن رسیدآن گریه هایم****مرا آب دهن، تر شانه هایم
هوا هم آسمان را در تو دیدم****صدا از دیگران را هم شنیدم
به گرماو ز سرما گشته احساس****که هرحسِّ دگر،آمد به عبّاس
همی دیدم پدر مادر به اطراف****عمو و عمّه را دیدم به اکناف
برادر در کنارم بوده هر آن****مرا بوسیده بود، هر دم به آسان
ز مادر خورده ام شیری پیاپی****نوازش های او بوده است تا کی
پدر هر همّ و غمّش بوده بر من****فراهم آوَرد، بر جسم و بر تن
نباشد کمّ و کاستی را به خانه****نگیرم من به هر چیزی بهانه
به لطف ازحقّ، وسایل بوده عالی****مرتّب بوده است ازفرش وقالی
به آرامی شناختم دور و بر را****مرا حسّ شد، به دست و پا و سر را
کمی را، گریه کردم، با توانم****زیادی را به خندیدن، ز جانم
به تدریج آمده دنیایِ دیگر**** به گفتن شد مرا تکرار مادر
مرا مادر بزرگم بوده زنده ****چه نیکو بوده او با مهر و خنده
نه برمن بلکه مهرش بوده وافر****محبّت بوده از او نه ظاهر
عزیز و کاردان بود او، به هر چیز****هنر در او نمایان بوده لبریز
به کدبانو صدایش می نمودند****بر او در آشپزی، غوغا نمودند
دگر مادر بزرگم در الیکا****چه شمشادی، که او داشت قدِّ رعنا
دوچشمانش همیشه رو به دربود****که او در انتظار این پسر بود
پسر عمّی مرا بوده به خانه****پدر از من، بر او هم بوده سایه
مرا جان بوده او، اندر دو پیکر**** صمیمی بوده با من ، چون برادر
مرا دائی در آنجا بوده، زیبا **** محمّد بوده نام، خلقش هویدا
که اوباجان ودل،بامن،رفیق بود****مرا در دوستی هر دم، شفیق بود
من او را دوست داشتم از تَهِ دل**** که جسم نازنینش رفته در گِل
گذشت آن دوره برمن،هرچه را خوب****من هرچیزی که دیدم بوده مطلوب
به پیش آمد مرا آن نو جوانی**** سئوالاتی مرا تا هر چه خواهی
پدر مادر جواب، هم از معلّم**** فراهم شد مرا در حدّ لازم
فرا آموختم درس دبستان****چه مشکل بوده، آن راه زمستان
چه زیبا، هر بهاری یا که پائیز****که پُر گل بوده راه آن، دل انگیز
مرادر کودکی بگذشته اینسان**** که درهر یک زمان، شادی فراوان
کلاونگا تو را بدرود و بدرود****به تهران بهر درس، آمد مرا سود
*************************************************
روز سه شنبه به تاریخ 1402/10/5
**************************
داستان حضرت ابراهیم ( ع )...برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 31